دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
رفیق من سنگ صبور غمهام ز دیدنم بیا که امشب خیلی تنهام تنهایی کابوس شوم است، درگرمای محبت چون خزان برگ بهاری ، دربیابانی بی سخاوت زخم تنهایی، رفیق هر لحظه ماست مرحم حرفایت تنها تریاک دل، سوخته ماست کس نفهمید که چه حالی دارم عجب دنیای بی رحم و با صفایی دارم در خانه سرد و سوت و کور تنها بیا ای تنها سنگ صبور در کار دل جز رسم عاشقی،جایز مباشد روزگاران که در حریم دو عاشق، هر گز نروید ناسپاسان کاش می شد بخشکد،غم تنها زیستن در شب سرد تابستانی، زغربتی سوختن کاش لعل خوبان ز جام شوکرانم تو باشی چنین در فقربودن ای یار، کاش هم کلامم تو باشی در این هوای زخم خورده، با تو من یک رفیقم ز شور ساز آن فیلم سنتوری، من نیز با زخمش رفیقم ای دیوانه تو اینک کوه درد باش طاقت بیار و زیر این فشار چون مرد باش یاحق شعر سنتوری به درخواست علیرضا و شیما عزیز سروده شد اگرچه این دو عزیز مدتها پیش درخواست شعری برای فیلم سنتوری به کارگردانی داریوش مهرجویی خواسته بودند اما به دلیل نداشتن حس مناسب از سرودن آن امتناع کردم که امیدوارم این شعر مورد پسند این دوستان قرار گرفته باشد. با تشکر از حضور گرم شما به کلبه آزاد و حقیر من که تنها برگهای است که میتوانم در آن آزادانه احساساتم را نشان دهم که امیدوارم در این خفقان نگارش کلبه حقیر من آسیبی نبیند. موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|